گروه فرهنگی-هنری رهروان ولایت

اللهم عجل لولیک الفرج

 

 

نامه فرزند پیر جماران به امام خامنه ای

 

 


 

 

آقای خامنه ای سلام

 

نمی دانم نسل اول دوم و یا سوم انقلابم ؟ اما فرزند انقلاب خمینی کبیر هستم سعی می کنم انقلابی باشم اما انقلابی بودن سخت است.

نمی دانم چگونه شما هنوز هم انقلابی ماندید؟ انقلابیون دنیا همه خسته شدند اما تو خسته نشدی ، آقا جان خسته نباشید .

یک بار شما را دیدم واشک در چشمانم حلقه زد آن زمانی بود که در کلاس سوم راهنمائی تحصیل می کردم و به مناسبت روز دانش آموز به عنوان دانش آموز ممتاز خدمت رسیدم چه روز زیبائی بود آن روز .

اما چرا برایتان نامه می نویسم .

نمی دانم این نامه به دستتان می رسد یا نمی رسد ؟ آیا نامه را می خوانید یا نمی خوانید؟اما چرا می نویسم ؟

آقا جان ! 23 سال است که پیر و مرادمان خمینی کبیر دیگر در بینمان نیست و سکان دار کشتی انقلاب در این چند سال شما بودی ، آقا جان خسته نباشی .23مرا به یاد 23 سال صبوری و تلاش پیامبر عظیم الشانمان حضرت محمد (ص)می اندازد 23 مرا به یاد 23 سال رنج و مجاهدت مولایمان علی (ع) می اندازد.

نمی دانم تا به حال کسی به شما بابت این 23 سال خسته نباشید گفته یا نه؟ اما من می گویم .

23 سال پر درد ورنج را گذراندی تا نامردان و نا اهلان انقلاب را از مسیر خود خارج نکنند و اگر تو نبودی معلوم نبود چه بر سر انقلاب می آمد پس آقا جان خسته نباشی ، خدا قوت.

نمی دانم که در سال های پس از امام از دوستان و دشمنان چه دیدی وچه شنیدی اما می دانم که در آسایش و آرامش نبودی ، آقا جان خسته نباشی .

چند سالی را در یکی از کشورهای خارجی تحصیل می کردم صاحبخانه ام سرهنگ باز نشسته ای بود که در ناز ونعمت زندگی می کرد نمی دانم در نماز جمعه تهران چه گفته بودی که روزی در حالی که می گریست به من گفت : رهبر تو عزت اسلام است آنروز احساس غرور کردم اما معنای کلامش را نفهمیدم اما امروز درک می کنم که او چه گفت.

زمانی که به عربستان رفته بودم در مسجد النبی در روضه الرضوان مسلمانی کویتی تو را شمشیر اسلام نامید اما من معنای کلامش را نفهمیدم اما امروز درک می کنم.

زمانی که در مسجد الحرام بودم شیعه ای بحرینی برایم گفت که چگونه شیعیان بحرین به خاطر هیبت و عظمت جمهوری اسلامی آزادانه زندگی می کنند و آن را از برکت وجود تو می دانست اما من معنای کلامش را نفهمیدم اما امروز درک می کنم که او چه گفت.

زمانی که در رستورانی در امارات متحده عربی با دوستان اماراتیم در مورد مسائل گوناگون صحبت می کردیم ایشان از فساد و زن بارگی شیوخ می گفتند و من احساس غرور می کردم.

زمانی که در فرودگاهی لوکس جوان روسی را دیدم که وقتی فهمید ایرانی هستم پنهانی عکس خمینی را که داخل وسایلش بود نشانم داد بر خود لرزیدم و اشک در چشمانم حلقه زد . از او سئوال کردم تو مسلمانی ؟ گفت : نه ! مسیحی ارتودکسم . گفتم : پس عکس ؟ گفت اگر خمینی آن میخائیل را تغییر نداد اما این میخائیل را آدم کرد . آنروز یاد جمله حضرت امام افتادم که گفت ما انقلابمان را به دنیا صادر می کنیم.

در سعی صفا و مروه مسلمان الجزایری را دیدم که در حالی که آداب حج را به من می آموخت از نوه اش می گفت که به خاطر عشق به خمینی اسمش را روح ا... گذاشته بود به یاد گفته شما افتادم که فرمودید عشق به خمینی عشق به همه خوبیهاست.

دوستی اتریشی دارم که مسلمان نیست اما آرزو می کند در ایران زندگی می کرد ، از او پرسیدم مگردر ایران ما چه داریم که تو نداری گفت : بوی خمینی .

دوستی مالزیایی دارم که گاه گاهی با هم چت می کنیم او می گفت : دکتر ماهاتیر محمد اگر ملت ایران را داشت دنیا را می گرفت .

آقا جان به خدا ملت خوبی داریم . آرام ، صبور و استوار و شما خوب می دانید این ملت دنیا را نمی خواهد . آقا جان تو را به خدا به مسوولین کشور بگوئید گند نزنند و به حساب اسلام نگذارند!

ایران چشم و چراغ ملت آزاده دنیاست . آقای من ، من نه بسیجیم نه حزب الهی نه گروه فشاری نه راستی نه چپی نه اصلاح طلب نه اصول گراو نه ملی مذهبی نه سبزم نه زرد و نه قرمز و آبی، من دانشجو هستم . نه بسیجی نه انجمنی نه تحکیم وحدتی نه اقلیت نه اکثریت من فدایی رهبرم فدایی آقایم سید علی همانگونه که اگر خمینی بود جانم در دستان او بود.

آقا جان ! بعضی ها می گویند شما تنهایید ! بگویند ، نگویند ، هنوز ما زنده ایم و تا زنده ایم غیرت انقلابی داریم . ما اجازه نمی دهیم سلاله زهرای اطهر(س) و فرزند خلف خمینی تنها بماند .

آقا جان به ایشان بگو که تنها نیستی .

آقا جان ! آمریکا و اروپا ما را از تیر و تحریم می ترسانند به ایشان بگو سینه های ما سپر تیرهای آنان است . به ایشان بگو ما وجب به وجب خاک ایران را از خون آنان سیراب می کنیم و از کشته هایشان پشته می سازیم و حسرت یک روز مستی در خاک ایران را به دلهایشان می گذاریم .

آقای من ! به خدا قسم که کسی را به شجاعت تو ندیدم . آقا جان اینها می دانند شهادت چیست؟ دو کوهه کجاست ؟ فکه ، طلائیه ، اروند کجاست ؟

به خدا قسم که می دانند اما ........ مولای من به آنان بگو آن زمان که اراده کنند پوتین سربازانشان در خاک ما قرار گیرد ما با اراده و ایمانمان پیکر سربازانشان را تکه تکه می کنیم و بر پیکرهایشان می تازیم چرا که اراده کردند پا بر خاک ما بگذارند.

آقای من ! به آنان بگو ما اهل جنگ نیستیم ما به دنبال آرمان خمینی و اعتلای نام جمهوری اسلامی ایران در جهان هستیم اما واماندگان از قافله ایم و آن زمان که قافله سالارمان ندا دهد مرگ را در آغوش می گیریم و بر دشمن می تازیم و مگرتاکنون شربتی شیرین تر از شهادت در کام ما ریخته شده ؟

مولای من ! به آنان بگو که چرا ما را از تیر هایشان می ترسانند ؟ مگر تاکنون پیکر های ما زخم تیر هایشان را نچشیده ؟

آقای من ! به خدا قسم که با پیکر هایمان در مقابلشان می ایستیم اگر پاهایمان را قطع کنند با دست می ستیزیم و اگر دستهایمان را قطع کنند بدن هایمان را به آتش می کشیم تا آتش کینه مان پیکرشان را به خاکستر تبدیل کند .

مولای من ! به آنان بگو ما اهل جنگ نیستیم اما اگر بخواهند رویای چندین ساله شان را تعبیر کنند خواب ناز را از چشم هایشان می رباییم وآن چنان مرگ را در آغوش می گیریم که حسرت مرگ بر بستر بر دلهایشان بماند.

آقای من ! تو تنها نیستی تو ملتی داری به استواری کوه به وسعت دریا و به پاکی و زلالی آب و به کوبندگی رعد پس چرا ما را می ترسانند ؟

به خدا قسم که خلیج همیشگی فارس آرزوی رنگین کردن آبش با خون هایشان را دارد .

مولای من ! به آنان بگو آن زمان که تو فرمانمان دهی صفیر گلوله هایمان گوش هایشان را نوازش می دهد و کینه چندین ساله مان چون آتشفشانی فوران می کند و آن چنان در آتش خشممان می سوزند که ازپیکرهاشان جز خاکستری بی ارزش باقی نماند .

به ایشان بگو ما اهل صلحیم و سازش اما اگر بجنگیم و تو فرمانمان دهی آن چنان انتقام آن هشت سال آن هشت سالی که گلوله های آنان سینه های برادرانمان در کردستان و خوزستان را درید و خون مطهرشان را بر زمین ریخت می گیریم که صدای ضجه مادران سربازانشان گوش دنیا را کر کند .

مولای من ! قسم به روح رسول الله (ص) وقسم به فرق دریده علی (ع) و پهلوی شکسته زهرا(س) که ما گوش به فرمان توئیم و آن کاری را انجام می دهیم که تو بگوئی .

قسم به خدا که تو شجاعت را از خمینی به ارث بردی مولای من به ایشان بگو آرزوی ما این است که نظام مقدس جمهوری اسلامی را به دستان مولا و آقایمان مهدی (عج) بسپاریم و بر سر اعتقادمان سر می بازیم

( الهم عجل لولیک الفرج )

آقای من ! تو نه بت منی و نه من بت پرست . تو رهبر منی و من مطیع تو . همان گونه که سلمان مطیع محمد (ص) و علی (ع) بود من نیز فرمانبردار توام.


جانی دارم که آرزو دارم آن را در راه اسلام و محمد رسول الله (ص) فدا کنم پس جان من در دستان توست زیرا که می دانم تو در راه اسلام قدم بر می داری . هر زمان که اراده کنی جانم را فدای راه و هدف تو که همان راه و هدف خمینی کبیر است می کنم مولای من برایم دعا کن تا خدای باریتعالی شهادت در راه اسلام را نصیبم فرماید و لایق سربازی در راه محمد رسول الله (ص) گردم .

آقا جان 23 سال گذشته و گرد پیری بر رخسار مبارکت نشسته ، خسته نباشی .

فرزند خمینی

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: <-CategoryName->


برچسبها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 9 / 3 / 1392برچسب:,ساعت 19:41 توسط سیدمحمدموسوی|



      قالب ساز آنلاین